زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در هنگام وفات
ای آنکه وجــودم شده بیت الحـزن تـو غـرق غـم و انـدوه شـدم از مـحـن تو در آتش هجران تو یک سال شب و روز چون شمع وفا سـوخـتم از سوختن تو یک سال نه،یک عمرگذشته است که ازغم گـریـان شــده ام بـر بـدن بـی کـفـن تـو در خـلـوت با پیرهن غـرقـه به خونت مـشـغـول زیـارت شـده ام بـا بــدن تـو خواهی که بدانی چه رسیده است به زینب صدچاک شده جان ودل من چو تن تو آتـش زده یـکـبـار دگـر هـسـتـی مـا را خـونـی که روان بود ز کـنـج دهن تو تو لالـۀ خـونـیـنـی و من یـاس کـبتودم پـرپـر شـده ام از غـم پـرپـر شـدن تـو همراه بـسی خـاطـرۀ مـردی و ایـثــار ثبـت است به تـاریـخ پـیام و سخن تو عمری ست«وفائی» ز مصیبات دل من بـا آتـش دل سـوخـتـه در انـجـمـن تـو |